جدول جو
جدول جو

معنی پنج شاخ - جستجوی لغت در جدول جو

پنج شاخ
پنج انگشت، پنج شاخه
تصویری از پنج شاخ
تصویر پنج شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
پنج شاخ
پنج انگشت
تصویری از پنج شاخ
تصویر پنج شاخ
فرهنگ فارسی معین
پنج شاخ
چنگکی که دارای پنج شاخه است و برای هموار کردن کرت ها شخم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنج گان
تصویر پنج گان
پنج پنج، پنج تا پنج تا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
خرچنگ، جانوری سخت پوست با چنگال های دراز، لاک خارجی پهن و سخت، یک یا دو زوج آرواره و دو چشم پایه دار که به یک پهلو حرکت می کند و معمولاً در دریا و گاه در خشکی زندگی می کند
پیچپا، کلنجک، کلنجار
فرهنگ فارسی عمید
(قُ زُ مِ پَ)
کنایه از کف دست و انگشتان مرد سخی و صاحب همت باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جامه ای بود مانند فرجی که پیش آن باز باشد و اکثر و اغلب زنان پوشند، (جهانگیری)، جامۀ پیش گشوده، جامۀ پیش بازی چون نیم تنه، فرجی و جامۀ پیش باز را گویند که بیشتر زنان پوشند، (برهان)، جامه که پیش دامن آن باز باشد، (انجمن آرا) :
آن پیش شاخ شرب (؟) چه شوخست در نظر
گویند کان درخت گل از گلستان کیست،
نظام قاری (دیوان البسه)،
در پیش شاخ آمدم از دگمه ها به یاد
چون غنچه جلوه داد بر اطراف جویبار،
نظام قاری (دیوان البسه چ استانبول ص 46)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
اوقات نماز پنجگانه، نام پرده ای از موسیقی. (غیاث اللغات).
- گوشۀ پنج گاه، گوشه ای در موسیقی.
، خانه پنجم نرد که برای برگرفتن یک مهره از آن پنج خال کعبتین باید. رجوع به شش گاه و یک گاه شود، کنایه از حواس خمسه باشد. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
از تقسیمات حکومتی ولایت لارستان فارس. طول آن 48هزار و عرض 12هزار گز است درجنوب غربی لار. مرکز اشکنان و عده قرای آن 9 است
لغت نامه دهخدا
(پَ)
قریه ای است در پنج فرسنگی میانۀ شمال و مشرق ده رم. (فارس نامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پَ خَ / خِ)
قسمی شمعدان فلزین یا بلورین. نوعی جار و چل چراغ با کاسۀ بلورین که پنج شمع خورد
لغت نامه دهخدا
جامه پیش گشوده فرجی و جامه پیش باز که بیشتر زنان پوشند: در پیش شاخم آمدم از دگمه ها بیاد چون غنچه جلوه داد بر اطراف جویبار. (نظام قاری)
فرهنگ لغت هوشیار
اوقات نماز پنجگانه، خانه پنجم نرد، حواس خمسه، آوازیست ایرانی و آن در پایان راست پنجگاه خوانده میشود. (پنجگاه) و (سپهر) حالت در آمد (نوا) را دارد و مثل این است که به نوای پنجم فوقانی رفته باشیم. سپس عشاق شنیده میشود و راست پنجگاه تبدیل به نوا میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی شمعدان بلورین یا فلزین نوعی جار و چلچراغ با کاسه بلورین که پنج شمع خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
خرچنگ، برج چهار از دوازده برج فلکی برج سرطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج پا
تصویر پنج پا
((پَ))
خرچنگ، برج چهارم از دوازده برج فلکی، برج سرطان
فرهنگ فارسی معین
زهرچشم
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو یا بزی که شاخش به سمت جلو و در حالت افقی قرار گرفته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی